به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

شاید دل تنهایی می خواد..شاید نه..شاید ز..

ز نیست 

 

و من بعد مدتها احساس تنهایی می کنم.
احساس می کنم باید یه عصر راه بیفتم و دور تهران راه برم و راه برم و نه موسیقی ای نه همراهی و شب بشه و نه نگرانی تز نه درس نه استاد نه دوست..همه ی زمان برای خودم باشه..
انگار باید گره هایی به قالی خاک گرفته ام بزنم و ببینم آهوش می خواد بزرگ شه هنوز..
انگار باید همه نتهای فولکلور رو بذارم کنار و به خواننده و همخوانای خوش صدامون بگم شونه ام مرخصیه و یه سونات بزنم..بدون شونه چطور..هندل شاید.. 

باید تنها باشم شاید.. 

شاید کتاب.. 

شاید باید بذارم مریض شم اینقدر فرار نکنم از مریضی.. 

شاید باید بذارم 

بذارم 

بذارم؟

نظرات 1 + ارسال نظر
ز پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ

نه نه نذار خانوم چیکار می کنی؟
برو به یاد من توی قله ی کوههایی که با هم فتح کرده ایم یه پرچم علم کن به رنگ آبی با یه گل صجرایی که بهش سنجاق می کنی :))

:))
نه جان شما حالا بذار بذارم! یه کمی!

خر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد