به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

برنامه های هفتگی رو که کنار هم بچینی

برنامه هفته رو که می نویسی و اهداف هفته رو مشخص می کنی باز <که چی؟که چی؟> سر بر می داره.

یه هفته برنامه می ریزی و بدو بدو که انشاالله آخر هفته همش انجام شده باشه. که چی؟ که فقط چیزایی که زندگی آورده گذاشته رو دامنت رو تونسته باشی جواب بدی تا هفته ی دیگه؟

می دونی که چی می گم. یعنی آدم هر برنامه ای که می ریزه اینجوریه که با خودش بگه آخ جون اگه طبق برنامه درست پیش برم فلان می شه و بهمان می شه. مثلا آخر این ماه فلان آهنگ رو یاد گرفتم یا فلان مقدار پول دراوردم یا هرچی. ولی کلشو که نگاه می کنی هی باید جواب بدی که چی.
اونایی که واسه دلته و لذتش بی برو برگرد جواب داره و قانع کننده است ولی اونایی که اصلین و بیشتر وقتو انرژی رو می گیرن و کارای اصلی زندگیتن چی؟ مقالمو تموم کنم و یه جای معتبر بفرستم. از فلان دانشگاه پذیرش بگیرم و فلان جا کار کنم و حقوقمم برم چیز و میز و پیز بخرم و .. هفته به هفته این گاری زندگیمو هل بدم جلو. که چی؟
می  دونم بودن خودش اصل مقدسیه..ولی کمه..

نقش <سالک> رو که این یکی دو سال اضافه شده از همه بیشتر دوست دارم. توی این نقش همه کارایی تعریف می شه که برای رشد خودم در نظر می گیرم. از منظم کردن برنامه خواب بگیر تا شناختن و کنار گذاشتن رفتار و خصوصیات بد مثل خودخواهی و تنبلی و دورویی و..
نه جواب که چی رو که نمی ده. ولی باز یه امیدیه که آدم حس کنه گاری رو بیخودی هل نمی ده و داره <یه جای بهتر> می ره. همین که بدونم حرکت دارمو حرکتم سمت مثبته برام کافیه ولی این اطمینان کم تر هست و بیشتر نیست..بیشتر گاری هست و بی هدف هل دادن من به سمت هیچ جا و صرفا هل دادن که گاری نیاد روم و این فکر مدام که این رویای این گاری و وزنشو و روزای پشت سرهمه، رویای من چیه...

نظرات 4 + ارسال نظر
ر شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ق.ظ

چند بار ازین برنامه ها گذاشتیم ولی خوب ادامه ندادیم. یکیش همین یهودیت ...
شاید یه کم همدیگه رو پوش کنیم بهتر باشه

ز یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ

اولا که اسم مستعار "ر"به علت شباهت زیاد به "ز" باید معدوم بشه!
لطفا آقای ر حواستونو جمع کنید کپی رایت رو رعایت کنید.


خب واقعا خب معلوم نیست اون همه درس خوندن و کار کردن واقعا خوب باشه دیگه
گرچه که اگه آدم به یه جاهایی برسه در زمینه ی آخرت، دیگه می تونه هر کاری که دوست داره توی دنیا بکنه از جمله جاه طلبی علمی.
ولی نمی دونم ما که هنوز به جاهایی نرسیدیم، تکلیفمون با این کارای علمی و صنعتی و ... چیه.احتمالا باید اون کارای آخرتی رو گذاشت تو اولویت تا بعد آدم ببینه چقدر وقت به علم و دنیا و اینا میرسه .
یعنی دقیقا برعکس کاری که داریم می کنیم.

یجوریه نگاهت. انگار آخرت رو هم یه جایی می بینی عین دنیا. حالا اونم سرمایه گذاری می خواد اینم می خواد ولی اون چون طولانیتره مهمتره اول سرمایه گذاری اونو بکنیم وقت اومد اینم انجام بدیم. آره؟ ؛)

حالا کی گفته <آقای> ر؟

ز سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ق.ظ

چرا ندونم؟! ;)


نه . منظورم از آخرت نسبت به دنیا، چیزهای مهمتر نسبت به چیزهای کم اهمیت تر هست.نه امور جهان آخرت! ولی به این خاطر می گیم آخرتی چون یه چیزایی هست که اونطرف بارز می شن ولی اینطرفم هستن.
منظورم اینه که ما که می دونیم یه چیزایی هست که مهمتره از دغدغه های فعلی ما - کار و درس و پول و موقعیت اجتماعی و سرگرمی و ... -عاقلانه نیست که تا تکلیف اون چیزا رو مشخص نکرده یم بیایم سر این چیزا، گرچه اینا هم چیزای خوبین در جایگاه خودشون.

باز داری تقدم و تاخر زمانی می گی. من می گم این چیزا که واسه دنیا می گی با اون چیزا یه جور قاطیه و پیوستگی داره..یعنی در هر دو حالت درس خوندنه و سرگرمی و .. سرجاش هست حالا هدفش و جهت گیریشو و میزان حساسیت روشو و درگیری فکری بهش و اینا بیشتر تغییر می کنه تا خود کار.
شاید!
:دی

ز چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ

نمی دونم . شاید . حالا تقدم و تاخرش از سر ضرورت ناشی می شه، چونکه مدتها اونو به تاخیر انداخته باشیم . اما منظورم همون اولویت دادن بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد