به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

لحظه های متوهم در یک اتاق گرم

خستگی زیاد.خیلی زیاد. فرسودگی. ذهنی و جسمی. صدای آهنگهای نوستالژیک انقلابی که دانلود کرده ام و نمی گذارند تمرکز کنم . مقاله ای که نوشتنش برایم بد فرسایشی شده و باید امشب برای استادم بفرستمش. گوشهایی که خارش گرفته از خشکی هوا. چشمهایی که یکیشان باز نمی شود. فکر قرار فردا که باید ۷ صبح بیدار شوم و حیثیتیست و نمی شود دیر رفت. گرمی صفحه لپتاپ که مطلوب است.
این میان آهنگ ها عوض می شوند و لحظه ای سکوت می شود و من تمرکز می کنم و می نویسم. چرا این وقتهای متوهم آدم میاید توی وبلاگش؟ دوست دارم اتاق گرم و کوچک باشد و فقط من را داشته باشد و  تمیز و ساده باشد و..گرم باشد..یکجور کلافه کننده ای.
 دیو چو بیرون رود..این شعر را حفظم نمی گذارد تمرکز کنم و بنویسم. میل استادم را زدم. نمی دانم فایل درست را اتچ کردم؟ چقدر همه چیز شبیه زندگی ام هست. شباهتش را الان نمی توانم بگویم. این سرود نمی گذارد.
 رهبر محبوب من از سفر آید.. حالا فایل اگر غلظ بود دوباره می فرستمش. اتاق چه گرمای مطلوبی دارد. این جمله را یکبار قبلا ننوشته بودم؟ دارم از روی متنم می خوانم که ویرایشش کنم ولی از کجا می شود فهمید قبلا نوشته امش اینجا یا نه؟ شهید در خون غلتیده..
هوا خشک است راستی.دستهایم خارش گرفته از خشکی.کرم.
 قسم به اسم آزادی به لحظه ای که جان دادی..صورتم می خارد.کرم. ولی این آهنگ نمی گذارد. می گوید همه به پیییییش.. و صبر کن که ببینم بعدیش کدام است و کی می خواند من و یاران به هم سازیم و بنیادش براندازیم؟ اشکال ندارد این پست نامفهوم شود بگذار مقاله ام که زمانش گذشت و از فرسایشش خارج شدم میایم لابد پاکش می کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ

ااااهه قرار حیثیتیت خونه ما بود! اون که آبروت رفت بر باااااااااااااادددددددد

به خدا من قصد محکم داشتم از ۷ پاشم آماده شم :(((((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد