به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

خدایی که بنوازد ۵

می خواستم چه بگویم؟
می خواستم بگویم این میان جریان سیالی هست از همه لحظه ها چیزها حس ها و مفهوم های <عمیق> و جنس دیگر که حتما من هم مثل همه من های دیگر تجربه اش کردم. می خواستم بگویم من به این جریان سیال که نمی شناسمش و فقط گهی گاهی برقی ازش می بینم و همان برق هم کورم می کند و واله می کند و سرخوش می کند و سیر می کند؛ به این جریانی که همه می شناسیم ارادت خاصی دارم.
من نمی دانم خدا کیست و کجاست. من نمی فهمم چرا باید شکرش کنم و چرا آفریده و اصلا آفریدن یعنی چه و چطور است و قبل و بعد چیست. من فقط می دانم این جریان اصیل عمیق به من خیلی نزدیک است و همبستگی دوری با من دارد که من به یاد نمی آورم ولی ولی می کشدم و من فکر می کنم این قوی و سرمنشا و <اصل> همانست که <لا یفنی الی وجه> و آن خدایی که می گویند لابد همین است و حالا ولش کن که آنها که را و کجا را می گویند و این خدایی را ببین که من پیدا کرده ام و دارم برایت می گویم که بد <عظیم> است..
جایش را نمی دانم ولی نزدیکتر از وهم باید باشد. من کم می فهمم و حس هایم و درکم ضعیف است و بیشتر لحظه هایم را درگیر چیزهای کم ارزش <فرعی> ام و خودم را به ندرت می توانم از تویشان بکشم بیرون ولی آنها که خیلی می فهمند و می بینند و به این را لمس می کنند که به قول ز این همان جریان با معنا و اصیلیست که همه هستی را در برگرفته و یکپارچه است و تنها جایی که مرز پیدا کرده و در برنگرفته تویی که تو برای خودت جریان اصیلی از همین جنس هستی با پادشاهی مستقلی و همه حرف اینست که این مرز را فهمید و این مرز را نخواست شاید..داشتم می گفتم که این آدمها عجب حالی می برند..


می گویند عارفها چنین بوده اند و پیامبران هم لابد. من نمی دانم ولی پریشب که بین آهنگهایی که داشتم می گشتم که برای دوستی چندتایی رایت کنم یکی از فولدرها را باز کردم و دیدم از جیمز گالوی هست- که نمی دانم می شناسی یا نه ولی فلوت می زند و آهنگسازست و اینها- و تا حالا گوش نداده بودم و یکی دو تا را که گوش دادم بد با دلم بازی کرد و عطش باز شنیدنش را دارم که دو روز است نشده و فکر می کنم این آهنگها را چه آدمهایی می سازند یعنی..

و نمی دانم چطور دلشان می آید آدمهایی که موسیقی را تحریم می کنند یا به ته ابتذال می کشندش و این جریان سیال می بیند که جایی که هست را ندیده ایم و ناراحت می شود و راستی حیف موسیقیست..

--------------------------
*آن موقع که فلوت را گذاشتم کنار گفتم منتظر می مانم تا موسیقی خودش برگردد. نمی دانستم اینقدر قویست. ولی عجب آهنگی ساخته بود لامصب..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد