مقاله ای که برای ارائه بهم افتاده بود ۴ صفحه بود که صفحه اولش جلد دو صفحه تهشم عکس و نمودار بود.یعنی سر و تهش یه صفحه در میومد! واسه مژگان که تمرینی می گفتم می گفت: یکم زیاد وارد جزئیات نمی شی؟ بهش گفتم کل مقاله یه صفحه است! همشو حفظ کردم!هیچیشو نمی شه از دست داد! یعنی از هر چی ابعاد و درجه دمائه بگیر تا سن دخترخاله پسرخاله ی نویسنده ها رو هم اونجا گفتم!* خلاصه به زور ارائمو به ۱۰-۱۲ دقیقه رسوندم بعد نوبت سوال پرسیدن استاد شد رفتم بغل دستش ببینم کجای مقاله رو داره نگاه می کنه سرشو آورد بالا یه نگاه بهم کرد که : برو سر جات بچه پررو! رفتم سرجام مودب وایسادم. پرسید این مقاله فلان پارامتر رو هم بررسی کرده؟ گفتم نوپ! گفت خوب برو بشین!
فچنم یه نگاه تاسف بار هم پشتش بهم انداخت که من ندیدم.
راستی گفتم که مقاله مال ۲۰۰۴ بود؟ یعنی ابعادی که بهش رسیده بود بهترینش ۱۵ میکرو **بود!!:)) بعد مقاله ای که بعد من ارائه شد مال اول دسامبر۲۰۱۰ بود!! آخرین مقاله هم ۱۲ صفحه بود یه ۲۰-۳۰ دقیقه ای هم شد! خوب به من چهههه...
----------------------------------
* حالا سن فامیل مردم رو که واقعا نگفتم ولی چیزای اضافه رو سیرچ کرده بودم چسبونده بودم بهش قوت بگیره!
** برای توضیح بگم که هر چی تکنولوژی پیشرفت می کنه ابعاد ساخت کوچیکتر می شه. الان ها دیگه معمول ۹۰ نانو و ۴۵ نانو هست یعنی حدود ۳۰۰۰ برابر کوچیکتر!
*** دقیقا به چه قصدی این پست احمقانه رو نوشتم؟
"فچنم ... " !؟! :)) کمال همنشین خوب در تو اثر کرده ها! :) به زبون من حرف می زنی! :دی
اینا رو فچنم از مرضیه به ارث دارم
خدا شانس بده!
ااااا شانس چیه؟ خوب اگه مقاله طولش معقول بود بهتر بود که! نگران هم نمی شدم که استاد ایراد بگیره آخرش نمرمو نده. چون این ترم فقط این درسو دارم نمرش می شه معدلم!!
خوب فقط می خواستی به یکی یه چی بگی!
نه پستم منظور خاصی نداشت. ولی راست می گی فچنم می خواستم کلا روزمره امو واسه یکی تعریف کرده باشم!