این تجربه ی جدید...
نه نمی شه قول داد
***************************
راستی من چرا اینقدر نگران غرورمم
مگه غرور شیشه ی شکستنی آسیبپذیر وجودم نیست که یه بار معنیش کردم به: ضعف
و تصمیم گرفتم نمی خوامش
ضعف
آدمایی رو دیدم که عزت نفس نداشتن و دوست نداشتم
من اینطور نبودم
این رو دوست داشتم
نتونستم مرزشو با غرور پیدا کنم و گاهی ترسیدم. درست
ولی مگه یه بار غرور رو نذاشتم پشت مساوی با ضعف؟
مگه ضعف نیست که بعد 7-8 سال نتونی بهش بگی
شب خوابای ناراحت دیدی و همه روز ذهنت درگیر بوده
از حرفی که زدی
مگه ضعف نیست؟
...
راستی من چقدر مواظب غرورش هستم؟..
بعدا اضافه شد: اگه کسی مواظب غرور من نباشه چی... اونوقت تکلیف چیه؟
آخ بس کن..مگه یه بار غرور رو نذاشتی مساوی ضعف و نخواستیش؟
ولی یه گارده..محافظت داره
مگه نذاشتیش مساوی ترس و نخواستیش
نه این حرفا ایده آل گرایاناست. کامل و تموم دونستنه. غرور یه حاشیه ای داره که می خوره به عزت نفس لابد.. و خوبه حتما..
بگذریم.
نگارینا قد چارشونه داری لیلاخانم..کنار خونه ی ما خونه داری لیلا خانم..خودت مست و ما رو دیوونه داری لیلا خانم..
لیلا وفای تو رو گردم..ناز غمزکای تو رو گردم..راه می ری نازک نازک جان ..قد و بالای تو رو گردم های..لیلا لیلا لیلا..
قشنگه
محوش می شی ولی همش با تصور..اینکه زیبایی رو تو راه رفتن و چشمای سیاه لیلاخانم تصویر می کنه عالیه ولی مردونست..من زن باید تصور کنم و از نگاه یه مرد بشنوم و بعد محو بشم
شعر عالیه و تنظیمشم خوب بود ولی وقتی که همخوانای آقا می خوندن معنی داشت و همخوانای خانم که می خوندن: قد و بالای تو رو گردم های..لیلا لیلا لیلا بی معنی می شد و من تازه فهمیدم این وسط گم شدم..
بین همه شعرای عاشقانه و عارفانه. همه آهنگایی که می زنم و می شنوم گم می شم..برای اینکه قشنگن جذبم می کنن محو می کنن و می زنی: لا سی دوووووو و باهاش می ری بالا ولی دل من نیستن و اصلا دنیای من نیستن..من ناخودآگاه عشق و تمنای وصال شعر رو ول می کنم و توصیف رو می چسبم و از لا به لاش دنبال <لیلا> می گردم.. که همه توصیفش می کنن و کسی نمی گه لیلا چیکار کرد چی خواست چی گفت چی فکر کرد و انگار من و همه ی نصف آدمها که زنن فراموش شدن این وسط و حیرونن..
همخوانا دنبال فاصله سوم می گشتن و من بیکار نشسته بودم و با گیتار ضرب رو دنبال می کردم و تصور کردم اگه من می خواستم درک کنم و از طرف زن خوانده می شد چی می شد و خواننده می خوند نگارینا قد چارشونه داری.. و عالی بود.. ولی اگه زن می خواست بنویسه.. تو ذهن من یه دختر همون سن لیلا خانم با دامن و یه پیرهن نه چندان بلند می تونست توی یه اتاق کوچیک و روشن باشه. هی بره کنار پنجره و منتظر چیزی یا کسی باشه و هی برگرده سر کارش و دور خودش بچرخه و خسته و دلگیر باشه و کنار پنجره بمونه و باد رو بین موهاش حس کنه و باز شاد شه..بی دلیل..کسی رو ندیده فقط یه لحظه حسی کرده...همین طور زنانه..
فکر کردم چیزی تو موسیقی سنتی کمه.. یه راوی زنانه..یه حس زنانه..شاید یه فروغ..
----------------------------------
بعدا اضافه شد: مه راز یه تصنیف خیلی خوب واسه این حس معرفی کرد. ترکیه دیگه حالا اصلشو معنیشو توی ادامه مطلب گذاشتم. اونجاش که نگران اینه که یارش بیاد و بره بدون اینکه دعوایی چیزی بشه معرکه است.