با ز که حرف می زنم همه چی گفته و شنیده می شه. دیگه چیزی نمیمونه واسه اینجا.
یه مدته راجع به حضرت مریم فکر می کنم. سوره مریم رو می خونم و عبدالباسط رو گوش می کنم و کمی تفسیر دکتر ت.
مریم مقدس نماد توکل و تسلیم خدا.
همیشه فکر می کردم چه انتخاب سختی کرد وقتی بله گفت و من بودم نه می گفتم و حالا بیشتر فکر می کنم چه تسلیمی داشت سراسر زندگیش. آدم دلش به چیزای ریز و درشتی خوشه که واسه اش قراره اتفاق بیفته. چیزایی که واسه خود خودشه. ولی مریم دلش به چی خوش بود..انگار هیچی واسه خود خودش نمی خواست..جلوتر رو که نگاه می کرد دلش به چی خوش می شد؟
ز می گه اون فرق داشت چون از اول نذر خدا بود..
manzooret chiye?yaani dashtane farzande fogholadeyi mesle iisa delkhoshi nabood barash?
چرا حتما بود. (می بینم که سامان باعث شده حس مریم مقدس رو درک کینی :)) )
ولی سوره مریم از مریم پیش از عیسی حرف می زنه. منم منظورم همون موقع بود. قبل اینکه اصلا جریان بچه دار شدن پیش بیاد و یا حتی اون موقع که هنوز باردار بود و بچه ای هم هنوز نبود.
همه آدما هم باهاش دشمن..هیچی واسه <خود خودش> هم نداشت. یعنی هیچی از اون چیزایی که زندگی ما رو پر می کنه نداشت!