دیروز از صبح بی حوصله و دل-غم بودم. نمی دونستم هم چمه و چی خوشحالم می کنه. نشستم سر تمرین و پروژه ام بعد هی خوابیدم وسطش هی خوابیدم.. رفتم با گ تجریش فکر می کردم برگردم خوبم آخه از خونه بیرون رفتم و گشتم ولی نوپ.. نشستم با لپتاپ تازه تعمیر شده فیلم دیدم هی گفتم الان می خندم با حوصله می شم ولی نوپ.. خلاصه هر کاری به ذهنم رسید کردم. هر کاری که نه ولی خیلی کارا یعنی! ولی نوپ..
آخر شب طرفای ۱۱ دوستم زنگ زد. حالا این کسیه که ۱۱ خوابه همیشه ها. خیلی حال می ده یکی یه ساعتی که معمولا خوابه- یعنی آدم دیگه روش حساب نمی کنه- به آدم زنگ بزنه. اصلا یادم نبود حرف زدن با بعضی دوستا چه اثری داره.. بعضیا که می دونی می فهمنت و تو هم می فهمیشون. مثل اینه که با خودت خلوت کرده باشی و ..آره خلاصه بعدش اون حس افتضاحم رفته بود. بعدشم اومدم بلاگمو چک کردم و اون کامنت مه راز رو دیدم که واسه پست فرصتی گذاشته بود و عمیقا حس کردم یکی فهمیدتم..بهتر شدم..
تازه فهمیدم دل آدم که اینجوری می شه با هر چیزی نمی شه راضیش کرد. یه چیزی از جنس آدمیزاد می خواد..
اگه حسشو داری با خودت خلوت کنیُ بنویسی و بخونی و خلاصه یکم با خودت معاشرت کنی که همونو می خواد. اگه کسیو داری که مهمترین کسش هستیُ اونم مهمترین کسته اونو می خواد اگرم دوستایی داری که حس می کنی می فهمنت و تو می فهمیشون همونا رو می خواد..
آره دیگه..از جنس آدمیزاد.. یه جنس نزدیک..
بچه چرا اسم همه رو گ و ز می نویسی مال منو میم نمی نویسی خوب. می گم عین چتیدن شده تو هی بیا بلاگ من نظر بده من جواب بدم بعد من بیام بلعکس. این جوری دچار کمبود نظرم نمی شیم!
اول یه فکر دیگه کردم :)) حالا بعد بهت می گم!
هاین؟ خوب آخه اونا شاید نخوان اسمشون گفته شه ولی تو از خودی دیگه :دی اگه می خوای م بکنمش؟
کمبود نظر!:))
ولی تو پستای منو دقیق می خونی و می فهمیم. خیلی خوبه :)
agha man ghadima inja moshtari budam hey comment mizashtam, alanam miam mikhunamaa, vali chon comment dari dige comment nemizaram ;)
eradat darim
:)) شما هروقت خواستی کامنت بذار هروقت نخواستی نذار.
قدمت رو چشم.
:-**
ما بیشتر!(هیچی تو این کامنت و جوابش فحش نبود که!!)