بابا دوست دارند که گاه و بیگاه با افتخار بگویند: هیچ کدامتان هیچ کدام از بچه های من کودکی لجبازی نداشته اند.
حرف گوش کن بودیم. از کودکی من که تعریف می کنند می گویند <شیطون> ولی نمی گویند <شر> یا <دردسرساز>. من فکر می کنم کاش بیشتر کودکی می کردم. مگر کودک چه چیزی را می تواند از دست بدهد که پایبند قوانین می ماند؟من هنوز حسرت آن اسب بزرگ کودکستانم را دارم که یواشکی از کلاسم فرار نمی کردم که بروم و سوارش بشوم و در کلاس می ماندم و کاردستی هایی که می خواستند را درست می کردم و وقتی اسب را برایمان می آوردند سوارش می شدم..
در عوض تا دلتان بخواهد کودکیه پر دردسری داشتم.پدر همه را سوزاندم.
خلاصه خواستم بگویم: نترسید بابا.چیز خاصی را از دست ندادید.اصل دل است دخترم... ;-)
راستی از شواهدی که در این متن ارایه کردید مشخص میشود پدرتان سبیل دارد.درست است؟
هان؟ چه جوری این نتیجه رو گرفتین؟
چرا فکر کنم از دست دادم یه چیزایی رو.. راستش یکم حسرت می خورم زیاد نه.
شما هنوزم آدم بدی هستین؟ یا بچگی اون کارا رو کردین تموم شد؟