به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

اعتقاد آدمهایی

آدمهایی که اعتقاد دارند. 

آدمهایی که برای اعتقادشان می جنگند. 

آدمهایی که برای اعتقادشان حاظرند* کشته شوند. 

آدمهایی که برای اعتقادشان حاظرند آدم بکشند. 

آدمهایی که برای اعتقادشان حاظر نیستند بکشند. حاظرند کشته شوند ولی دوست ندارند. 

آدمهایی که برای اعتقادشان دوست دارند کشته شوند. 

آدمهایی که اعتقاد ندارند ولی دوست دارند برای اعتقادی کشته شوند. 

آدمهایی که اعتقاد دارند/ندارند و دوست ندارند برای اعتقاد دیگران کشته شوند. 

آدمهایی که اعتقاد دارند ولی حاظر نیستند برایش کشته شوند ولی می شوند. 

آدمهایی که اعتقاد دارند و حاظرند برایش کشته شوند و می شوند. 

آدمهایی که اعتقاد دارند و حاظرند برایش کشته شوند و نمی شوند. 

آدمهایی که اعتقاد دارند و فکر می کنند حاظر نیستند برایش کشته شوند ولی دلشان حاظرست و می شوند.

آدمهایی که اعتقاد ندارند و فکر می کنند دوست ندارند کشته ی عقاید دیگران باشند ولی دلشان دوست دارد نقش قربانی را. 

آدمهایی که اعتقاد دارند و نمی دانند. 

آدمهایی که اعتقاد ندارند و دلشان بزرگست و جای همه آدمهاست. 

آدمهایی که اعتقاد دارند و می خواهد به جایت زندگی کنند. 

آدمهایی که اعتقاد ندارند و دوست دارند کسی به جایشان زندگی کند. 

آدمهایی که اعتقاد دارند و به جای زندگی مردگی می کنند. 

 

 

---------------------------- 

*آیا شما نیز این بیماری را دارید و تمام مدت به جای خواندن پست به حاظر غلط و حاضر درست فکر کرده اید؟ نام بیماری مشترکمان را چه بگذاریم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ب.ظ

حاضر حاضر ........ارشد الکترونیک

هاین؟؟

ز پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ

ینی حاظر نه حاضر

ارشد الکترونیک خانوم!!!

آدم به جای فکر کردن به جمله ها هی به این حاظر نگاه می کنه!

منم دوست دارم اعتقادی داشته باشم که براش کشته بشم. خب فکر کنم همه دوست داشته باشن. چون یه جور جنون و خروج از خودی خوده

آهاین!
حالا یه جور می گین ارشد الکترونیک انگار ۵ سال داشتم دیکته و نگارش فارسی می خوندم:))
راستش اینکه همش نگاهتون به حاضر هست یه جور بیماری ایراد-چسبیه که بیشترمون داریم! فچنم از مشتقات ایده آل گرایی باشه!
منم دوست دارم ولی فکر کنم بیشتر واسه این باشه که آدم احساس مفید بودن می کنه و رهایی از وظیفه. یعنی فکر کن بهت یه میلیارد پول رسیده و همشو باید یه جا خرج کنی. بعد همش نگرانی که آیا من دارم بهترین استفاده رو از موقعیت می کنم یا نه. و باید کلی فکر کنی و بازم شک و اینا. حالا اگه یکی بیاد بگه مثلا من یه شخصیت مهم دینی ام -مثلا امامم- و به هر دلیل باور کنی و اون بگه پولو بده من خرجش کنم گذشتن از اون پول دیگه می شه یه لحظه تصمیم گیری اعتقادی و ارزشی. و بعدشم گارانتی خیال آسوده و وجدان راحت و آخرت آباد و.. هست. این انتخاب راحتیه. نیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد