به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

به زیبایی آدم ها

هر آدمی یه درون زیبا داره که باید بگرده و پیداش کنه و بسازدش..

سخن

 

 در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا  بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد. 

 

 

 

----------------- 

*همش درست ولی می شه مگه مطلب دنیا نباشه؟؟ آدم مثلا به همپروژه ایش زنگ می زنه.. 

یاد فرانی و زویی افتادم. اون بنده خدا بود که راه افتاده بود ببینه همیشه ذکر خدا رو گفتن یعنی چی..یعنی چی که همیشه؟ و وقتی تو چاه آویزون بود هم.. 

قشنگه

نظرات 4 + ارسال نظر
مه راز پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ

ف و ز رو نخوندمش دفعه بعد که همودیدیم برام بیارش

ندارمش مه راز. یه بار داشتمش ولی کادو دادم! ببین زینب شاید داشته باشه
جنگل واژگون رو فک نکنم خونده باشی. اونو میارم برات

ز دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ب.ظ

زینب در امر مشارکت های دانشجویی از دستش داد. اما من که انگلیسی شو برات خریدم . نه؟ راستی باید به خودمم بدی!
در ضمن ، می بینم که عطر معنویت رو در دنیای تاریک مجازی می پراکنی همین طور هی! ماشاء الله ماشاء الله

لا اله الی الله!! بچه چند بار به تو بگم نیا اینجا رو بخون! میای اینجا یه راست برو اون لینکای بغل: اون دختر بده و اون برادر خوبه رو بخون و چندتا هم عکس چایی نگاه کن و برو!
راستی راجع به کتاب: به خدا من برش نداشتم! :دی + تو کی به من انگلیسی فرانی و زویی رو دادی چاخان؟؟؟

اچ چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:49 ب.ظ

"یعنی چی که همیشه {ذکر میگفت}؟ و وقتی تو چاه آویزون بود هم.. "
حضرت یونس تو شکم ماهی گیر افتاد.خدا میگه اگه ذکر من رو نمیگفت تا قیامت توی شکم اون ماهی نگهش میداشتم.آویزون بودن تو چاه که دیگه سخت تر از تو شکم ماهی بودن که نیست؟

اولا که مسابقه که نذاشتیم بینشون که حالا بخوایم تعیین کنیم کدومش سختتره!
بعدم اینکه چرا اتفاقا هست. حضرت یونس یه مدت طولانی تو شکم ماهی بوده. مثل اینه که بگین من تو زندگیم ذکر خدا رو می گم یا نه. ولی اینجا بحث «هر لحظه» هست. یعنی اون لحظه ای که سر و ته تو چاه آویزونی هم دست برنداری یا اصلا اون لحظه ای که داری توسط ماهی بلعیده می شی هم یا وسطای گلوشی..خلاصه «هر لحظه» منظورمه

اچ پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ق.ظ

آهان.من فکر کردم دارین ذکر گفتن دائمیو به دید تعجب بهش نیگا میکنین.حالا دیدم دیدگاهتون به دیدگاه من نزدیک تره :دی

راستش دیدگاه خاصی نبود. این یه قست از فرانی و زوئی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد