یه موقع هایی تو زندگی آدم باید بگه «گور بابای...» بعد جای سه نقطه اون مساله یا اتفاق یا حس یا فرد یا.. رو باید گذاشت.
می دونی. مثلا یه چیزایی محصول فکرته و خلاصه بررسی و بالا پایین کردی به این نتیجه رسیدی. بعد یه چیزای مزاحمی میاد سر راهت که تئوری نداره ها ولی عملی داره..به اونا باید اینو بگی.
مثلا یه امتحان داری که می خوای خوب بدیش. تصمیم می گیری این فصل کتاب رو تموم کنی بعد هی یه چیزی بهت می گه: خواب..خستگی..بی حوصلگی..
اینا همونان که می گم تئوری ندارن یعنی از نظر تئوری راحت رد می شن: «به خستگی و بی حوصلگی که فقط نشانه هایی از ضعفن نباید بها داد» ولی پای عملش که می رسه می بینی از این نظر خیلیم قوین! بعد هی فکر می کنی بخوابم؟بخونم؟یکم به بدبختی بعد از نخوندن فکر می کنی یکم به سختی نخوابیدن بعد هی می مونی بین این انتخاب سخت! خوب این موقع باید بگی گور بابای خواب.
حالا این که یه مثال شریفی و لوس بود. ولی مثال خوب زیاده. مثلا یه دعوتی رو (اردو یا مهمونی مثلا) بالا پایین می کنی و به این نتیجه می رسی جای تو نیست. نباید بری. بعد هی یه چیزی ته دلت می گه: خوش گذشتن..شوخی و خنده..دیده شدن..دیدن و.. بعد اینجا باید از همین عبارت مذبور استفاده کرد.
یه موقع ها هست که قضیه حساستر از این حرفاست. مثلا قضیه علاقه و این بساطاست. بعد تو به این نتیجه رسیدی که قضیه غلطه و سرانجام نداره و اینا. اینجا باید بگی گور بابای توجه اون و ..اینو جدی باید بگی.
ولی یه موقع هست مثلا تو کلی بالا پایین کردی و آخرش به این نتیجه رسیدی که درستش اینه که اپلای کنی و بری. بعد یه فکرایی میاد تو ذهنت مثل اینکه «خوب دلتنگی چی؟» خوب اینا سوالات لطیفیه که از روحت و اونجور جاها بلند می شه. به اینا نه تنها نباید این عبارت خشن رو بگی حتی یه «بی خیال» ساده هم نباید بگی. باید بشینی پا به پای همون روحت یا لطافتت یا خلاصه همونی که صداش درومده فکر کنی و همدردی کنی و یه جوابی بدی..
کلا خواستم بگم اینی که ته دلمون حرف می زنه یه موقع هایی وسوسه است و یه موقع هایی ضعفه و یه موقع هایی ..ولی یه موقع هایی اون روحه هست و لطافته و انسانیته.
کلا تشخیص می خواد و اراده.
حالا اینا رو که گفتم منظورم این نبود که به تازگی یا به قدیمی(!) همچین مسائلی برام پیش اومده ها. کلا خواستم در باب مزایای این عبارت گفته باشم!!!
پ.ن. ساری اگه این پست یکم بی ادبانه شد! آخه..آره دیگه! همون که تیتر می گه!
"...باید بگی گور بابای توجه اون و ..اینو جدی باید بگی."
بدجور لذت بردم و چیز یاد گرفتم از این پاراگراف که به این جمله ختم میشد! بسی زیبا بود. اصلا نقطه ی عطفش بود.
رخصتنا انفاسکم
بدنیا آمدن شروع مردن است
بیخیال بودن بهتر از زجر کشیدنو حرص خوردنه جالب نوشتی
up kardam
avalandesh ke az key to moadab shodi o sry migi? :D
saniandesh ke! be apply o kharej raftan ziad nabayad fekr kard! chon vaghti miay inja ham hey mikhay fekr kni vaghean karet dorost bude ya na! va hey dep mizani :D
yani to harcheghadram unja ba mantegh tasmim begiri biay, inja baz dep mizani :D
age ham ba mantegh tasmim begiri ke ba sakhtiha o kambudha be khatere deltangi kenar biay, vaghti 2bar tu daneshgaho sare kar be moshkel khordi baz dep mizani ke chera apply nakardi!
natije inke dar har hali dep mizani, pas goore babaye fekr kardan o ehsasat ;)
قربونت برم مرضی دلم تنگ شده بود برات! من که همیشه مودب بودم مگه نههههههههه؟ :دی
اول و آخرش که باید اپلای رو کرد دیگه گریز نداره!
فوق العاده بود ٬ تابع مثلثاتی عجیب درون رو می گم
و این مطلب زیبا
اینجاست که دل و روح آفرین میگه به این نوشته و بلند می گه گور بابای ساختار ادبیش کرده
تابع مثلثاتی درون کجا بود؟
حالا ممنون!